کارشناسی ارشد، تاریخ اسلام، جامعة المصطفی العالمیة
چکیده
مقاله حاضر در ارتباط با آسیبها و کاستیهای نظام آموزشی افغانستان در طول سده و اندی اخیر است که در این مقاله مرور گذرا بر آسیبها، کاستیها و معایب نظام آموزشی افغانستان از بدو تولد معارف جدید تا دورهی بیست ساله نظام جمهوری انجام گرفته است. بر بنیاد مطالعاتی که انجام گرفت برخی از آسیبها و کاستیها سطحی و برخی دیگر بنیادی و اساسی است چنانچه آسیبها و معایب سطحی مانند جنگ، نا امنی، نبود منابع مالی کافی و امثال آن وجود نمیداشت، بازهم مشکلات و آسیبهای بنیادی در نهاد تعلیم و تربیت افغانستان خودنمایی میکرد. آسیبها و کاستیهای بنیادین و ریشهدار که بیشتر نظام آموزشی افغانستان را در معرض خطر قرار دادهاند یکی دو مورد نیست و در عین حال هر کدام از آنها به نوعی بر نهاد آموزش و پرورش افغانستان سایه افکنده است. آسیبها و کاستیهایی که مربوط به فراگیران است در قالب ترکیب جمعیتی فراگیران و محرومیت کودکان از تحصیل تبارز یافته است. تشکیلات فرسوده و نامناسب آموزشی، عدم تطابق و عدم جامعیت قوانین و مقررات آموزشی با نیازهای جامعه افغانستان، فقدان امکانات و تجهیزات آموزشی و فضای نامناسب آموزشی از دیگر مباحثی است که در این نوشته به بحث گرفته شده است. آسیبها و چالشهایی که از خارج بر نهاد تعلیم و تربیت رسمی افغانستان تحمیل شدهاند، عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و اقتصادی است که بیرون از حیطة نظام تعلیم و تربیت فشار آورده و به نوعی بر فرایند تعلیم و تربیت تاثیرگزار بودهاند. از جمله مشکلات و چالشهاییکه در فرایند معارف جدید افغانستان تأثیرگزار بوده و موجب تهدیدات اساسی در این رهگذر شدهاند، عبارت از: بیثباتی و عدم امنیت، فقر و تنگدستی، تحجرگرایی و واپسگرایی، نیازمندی شدید معارف به کمکهای خارجی، سیاستهای فرهنگی استعمار و افزایش کودکان آسیبپذیر بوده است.